donyaye elm

ساخت وبلاگ

 

نویسنده: دکتر بیوک تاجری - ۱۳۸٩/۳/۱٠

به ترس «از دست دادن تلفن همراه» نوموفوبیا می­گویند. این گوشی­ها که موجب ارتباط مستمر بین اشخاص  و فعالیت­های کاریشان می­شود، موجب از بین رفتن گفتگو میان افراد، افزایش اضطراب کاری، اعتیاد به کار، و ناتوانی از دست کشیدن از کار و نیز مانع استراحت می­شود. از آنجا که همه کارها از طریق این گوشی­های هوشمند امکان­پذیر است، برخی­ها از دیدار با همکارانشان برای گفتگو و مبادله اطلاعات کاری دوری می­کنند. نگرانی شدیدی در خصوص اعتیاد کارکنان به این گوشی­ها در شرکت­ها، ایجاد شده است.

 

نوجوانانی که ساعات طولانی از تلفن­های همراه استفاده می­کنند، پس از مدتی با اختلالات روانی مواجه و به استفاده بی­رویه و نادرست از این وسیله معتاد می­شوند. عمده­ترین تفاوت موجود میان این اعتیاد و اعتیاد به الکل و یا مواد مخدر این است که استفاده از تلفن همراه غیر قانونی نیست. استفاده بیش­از اندازه تلفن همراه در ذهن و اعصاب کاربران نوعی اعتیاد پدید می‌آورد که درست مانند اعتیاد به مواد مخدر، الکل، پرخوری، رابطه غیراخلاقی، بازی‌های‌ رایانه‌ای، اینترنت و … مخرب است.

 

اعتیاد به استفاده از تلفن همراه در حقیقت تمایل شدید به رفتاری است که انجام می‌گیرد و احساسی که پس و پیش از آن به فرد دست می‌دهد. معتادان به استفاده از تلفن همراه از دوستان و خانواده فاصله می‌گیرند، انزواطلب می‌شوند، اولویت‌های سنی و اجتماعی نظیر تحصیل و اشتغال را پس می‌زنند، هنگامی که تلفن همراه در دسترس‌ نیست به آن فکر می‌کنند و از دوری‌اش رنج می‌برند. خاموش بودن تلفن همراه در افراد معتاد تحمل‌ناپذیر است و موجب می‌شود حتی هنگام خواب یا در مواقع خاصی که گوشی تلفن همراه را خاموش می‌کنند یا در حالت سکوت قرار می‌دهند به استرس و دلشوره دچار شوند.

 

فرد معتاد نمی‌تواند از گوشی تلفن همراه خود دور بماند و از هر ترفندی برای استفاده دائمی آن بهره می‌جوید. این نوع اعتیاد از علاقه و وابستگی فراتر می‌رود و به نوعی «جنون دسترسی» بودن تبدیل می‌شود.

 

امروزه وضعیت استفاده از تلفن­های همراه در مدارس از وجود چنین اعتیادی در میان قشر نوجوان و دانش­آموز حکایت می‌کند. ورود گوشی به مدارس ممنوع است، اما بسیاری از دانش‌آموزان سر کلاس درس گوشی­های خود را همراه دارند و حتی برای یکدیگر یا دوستان و آشنایان پیامک می‌فرستند. در حقیقت بعید است کسی با تلفن همراه دوست یا آشنای محصلش تماس بگیرد و متوجه شود، گوشی‌اش را در خانه گذاشته و به مدرسه رفته است! پریشانی ذهنی ناشی از اعتیاد به تلفن همراه به گونه‌ای است که برای فرد استرس دائمی به ارمغان می‌آورد و استرس هم مادر دردها و بیماری‌هاست. استفاده دائمی از تلفن همراه و تبدیل این وسیله به ابزاری برای امور روزمره، الگوهای جدیدی در رفتارهای اجتماعی پدید می‌آورد که بخشی از آنها بسیار نامطلوب است و در بلندمدت به آسیب‌های آشکار رفتاری منجر می‌شود. وابستگی برخی افراد به­ویژه جوان‌ترها به تلفن همراه و هویت کاذب آن شرایطی را پدید می‌آورد که برای مثال در یک مهمانی خانوادگی یا فامیلی مشاهده می‌کنیم، عده‌ای به جای ارتباط کلامی از طریق بلوتوث یا پیامک به صحبت با یکدیگر می‌پردازند.

 

 

اعتیاد به تلویزیون

امروزه با شمارکثیری از افراد روبرو هستیم که روزی هشت ساعت تلویزیون تماشا می­کنند.اما آیا می­توان گفت تماشای تلویزیون از نشانه­های یک رفتار اعتیادی برخوردار است؟ نشانه­ها و دلایل مختلفی در دست داریم که آن­را تایید می­کنند، از جمله می­بینیم وقتی معتاد به تلویزیون را از تماشای آن محروم می­کنیم نشانه­­های محرومیت در فرد دیده می­شود. مانند مورد ترک هروئین، وقتی اشخاص معتاد به تلویزیون، از تماشای آن محروم شدند، آثار محرومیت پنج تا هفت روز بعد به شدت نمایان شد. ازجمله نشانه­های این محرومیت می­توان به احساس پرخاشگری، اضطراب، افسردگی و ناتوانی در کنارآمدن با اوقات بیکاری اشاره کرد. یکی دیگر از نشانه­های رفتار اعتیادی احساس­گناه ملازم آن است. اما این احساس گناه نه تنها از شدت اعتیاد آنان نمی­کاهد بلکه بر آن اضافه می­کند در جریان بررسی درباره فعالیت­های مربوط به اوقات فراغت معلوم شد تنها تلویزیون و تماشای آن تولید احساس­گناه می­کند، سایر وسایل پر کردن اوقات فراغت احساس گناه ایجاد نمی­کردند و شادی و خشنودی ناشی از آنها بیشتر و ادامه­دارتر بود. اما تماشای تلویزیون به جای احساس رضایت، احساس گناه ایجاد می­کرد.

 

تشابهات دیگری نیز میان عادات به تماشای تلویزیون و سایر عادات­ها وجود دارد. یکی این­که مانند اعتیاد به سیگار بیشتر در میان فقرا رواج دارد، مانند اعتیاد به هروئین دنیایی ازخیال و توهم ایجاد می­کند و جای واقعیت­ها را می­گیرد. مانند همه انواع دیگر اعتیادها تماشای آن ناشی از عدم رضایت وخشنودی واقعی درزندگی است.

 

چرا اشخاص ساعت­ها روبه­روی تلویزیون می­نشینند؟ با توجه به بررسی­های به عمل آمده، اشخاص به چهار علت به تماشای تلویزیون می­نشینند: میل به فرار از احساس ملامت از شرایط زندگی روزانه، میل به داشتن موضوعی برای این­که با دیگران در آن باره صحبت کنند. میل دیدن اشخاص و مناظری در تلویزیون که بتوانند شرایط خود را با آن مقایسه کنند و بالاخره در تماس بودن با اخبار و حوادث دنیا. با مستثنی کردن احتمالی مورد چهارم، سایر نیازهای تماشای تلویزیون ناشی از احساس تنهایی فردی و محرومیت در زندگی حقیقی اشخاص است که به تماشای مداوم تلویزیون اقدام می­کنند. اگر در زندگی اشخاص زیبایی و ماجرا به قدرکافی وجودداشته باشد، نیاز به تماشای تلویزیون نقصان می­گیرد. اما اگر قرار باشد که زندگی تنها در ملالت و کسالت سپری شود، تماشای برنامه تلویزیون می­تواند جایگزینی برای آن باشد.

 

یکی از نکات جالب در ارتباط با تلویزیون این است که همه­چیز را کوچک­تر به نمایش می­گذارد. تمام اشیا و اشخاصی که در تلویزیون تماشا می­کنیم از اندازه واقعی­شان کوچک­تر هستند. به مفهومی این موضوع درباره همه اعتیادها صدق می­کند. اعتیادها تجربه ما را از زندگی کاهش می­­دهند. اعتیادها مستلزم زمان، پول، انرژی و حتی مهر و عشقی هستندکه باید به شکل دیگری ابرازگردند.

donyaye elm...
ما را در سایت donyaye elm دنبال می کنید

برچسب : اعتیاد به گوشی همراه و تلویزیون, نویسنده : reza donyayeelm بازدید : 86 تاريخ : يکشنبه 21 تير 1394 ساعت: 2:49

نگاهي به روانشناسي اعتياد و شخصيتي معتادان

برداشته شده از سايت خانواده ما معتادان به مواد مخدر خود را فهيم تر از ديگران مي دانند به ويژه در حالت خماري خود را صاحب حق دانسته و از همه طلبکار و متوقع هستند و در رابطه با انجام...

برداشته شده از سايت خانواده ما
معتادان به مواد مخدر خود را فهيم تر از ديگران مي دانند به ويژه در حالت خماري خود را صاحب حق دانسته و از همه طلبکار و متوقع هستند و در رابطه با انجام نشدن کارها و خواسته هايشان و خطاهاي زندگي شان همه را مقصر مي دانند جز خودشان، چرا که بارزترين خصيصه رواني آن ها، خود شيفتگي است. آن ها رفيق بد و همسر ناسازگار يا رفتار نادرست والدين را به عنوان عوامل گرايش خود به اعتياد در اولويت قرار مي دهند.

پرگويي و احياناً دروغ گويي به خصوص در حالت نشئگي از خصايص ديگر شخصيتي آن ها است. بيشتر آن ها به نگرش هاي فلسفي روي مي آورند و بر پوچي دنيا اشاره مي کنند و اين نگرش را که در اثر اعتياد حاصل شده، جهان بيني و ژرف بيني خود نسبت مي دهند و اين ديدگاه ممکن است به افسردگي عميق، خودکشي و کناره گيري از کار و فعاليت اجتماعي منجر شود.
با پيشرفت مصرف تغييرات رفتاري و شخصيتي زيادي در فرد به وجود مي آيد از مهم ترين تغيير آن ها اين است که معتاد را به موجودي زبون و ذليل بدل مي سازد و ضعف و ناتواني و ترس زيادي بر او تحميل مي کند.
کليه معتادان انسان هايي ظريف و زود رنج هستند و در بين معتادان فردي که اراده قوي داشته باشد تاکنون مشاهده نشده است. لذا کساني که پايداري و ثبات رواني ضعيف دارند يا به قول خودشان لطيف مي باشند بيشتر گرايش به مواد مخدر پيدا مي کنند و اين ها بيشتر مصرف مواد را تفنني آغاز کرده اند که اندک اندک به صورت نيازشان در مي آيد.
افراد معتاد به هيچ چيز و هيچ کس وفادار نيستند و تنها سعي آن ها در به دست آوردن مواد مخدر مورد نيازشان است.
بيشتر آن ها لذت طلب و خشن هستند و حتي بعد از مصرف مواد از هر کار و هر چيزي لذت مي برند. ولي با اين حال زود رنج و خشن هستند و بسيار متوقع.
از لحاظ عاطفي در برابر هيچ کس و هيچ چيز احساس مسئوليت نمي کنند و مردم و اطرافيان را مسئوول رفتار خود مي دانند.
بنابراين براي جلوگيري از اعتياد مجدد بايد به نکاتي توجه داشته باشيم. اين مرحله تنها با استفاده از داروي بي زاري موسوم به نالتروکسون که بين معتادان به اين عنوان معروف گشته ميسر نيست.
نالتروکسون که به صورت کپسول هاي 25 ميلي گرمي و 50 ميلي گرمي در داروخانه ها موجود است. در واقع يک آنتاگونيست (ضد مورفين) است و با مصرف روزانه اين دارو گيرنده هاي مورفين در بدن فرد اشغال مي شود و حتي در صورت حضور فرد در محيطي که ترياک کشيده مي شود فرد دچار حالت تهوع گشته و اين وضعيت اندک اندک باعث بي زاري وي از اين ماده مي شود و در نتيجه از حضور در جمع معتادين و مصرف مجدد ماده مخدر دور مي ماند. نکته قابل توجه آن است که اگر فرد از روي ناآگاهي مثلاً ترياک مصرف کند در عرض مدت کوتاهي دچار شوک گشته و مرگ او قطعي است. لذا تجويز اين دارو بايد زماني آغاز شود که حتي يک ميلي گرم مورفين يا ماده مخدر در خون شخص نباشد و آزمايش خون او از نظر مواد مورفيني کاملاً مفيد باشد چرا که در غير اين صورت تشنج و عوارض مرگباري به دنبال خواهد داشت اگر خودسرانه به مصرف دارو اقدام شود.
از طرفي مصرف بلند مدت نالتروکسون هرگز توصيه نمي شود چرا که مکانيسم متابوليزه شدن اين دارو از راه کبد است و مصرف بيش از 6 ماه آن ممکن است عوارض خطرناکي براي کبد داشته باشد. دليل ديگر عدم توصيه علمي مصرف دراز مدت اين دارو آن است اگر فرد مصرف کننده نالتروکسون دچار سانحه اي شده و به بيمارستان انتقال يابد چون پزشکان و کادر درماني از اين مسأله مطلع نيستند ممکن است به فرد مصدوم که معمولاً به آرام بخش نياز دارد از داروهايي که حاوي مواد مخدر ضد درد است استفاده کنند. لذا در چنين مواردي فرد حتماً بايد يادداشتي همراه خود داشته باشد تا کادر درماني از وضعيت بيمار مطلع باشند و دارويي تجويز نکنند که منجر به مرگ وي گردد.
يکي از راه حل هاي علمي براي جلوگيري از عود مجدد اعتياد فرد، مصرف کوتاه مدت داروي نالتروکسون همراه با روان درماني و ريشه يابي علل گرايش فرد به سوي مواد مخدر است چرا که مصرف مواد مخدر مثل خاکستري است که روي آتش مشکلات رواني و شخصيتي فردي را مي پوشاند و بعد از قطع مصرف است که مشکلات فرد تازه نمايان مي شود.
کساني که اضطراب، افسردگي و اختلال شخصيت ضد اجتماعي و اختلال شخصيت مرزي دارند بيشتر روي به مصرف اين گونه مواد مي آورند.
سابقه اختلال سلوک در دوران کودکي يا نوجواني به عنوان عامل مهم خطر ساز براي اختلال هاي مرتبط با مصرف مواد مخدر شناخته شده است.
در افرادي که به مواد افيوني وابستگي دارند خطر بروز نشانه هاي افسردگي کوتاه مدت، خفيف تا متوسط وجود دارد. لذا، حل مشکلات شخصيتي و درمان مشکلات رواني فرد که توسط تيم درماني شامل روان پزشک، روان شناس، مشاور و مدد کار اجتماعي بايد انجام گيرد از کارهاي ضروري است که پس از قطع وابستگي دارويي و رواني فرد بايد انجام گيرد.
حل مشکلات و معضلات اقتصادي، اجتماعي و اشتغال مجدد فرد معتاد موفق به ترک شده و پذيرش مجدد او به عنوان يک انسان سالم و طبيعي در جامعه، محل کار و خانواده از مواردي است که مي تواند به پيشگيري از روي آوردن مجدد فرد به اعتياد کمک کند و اين توجه مسئولين و متصديان امر پيشگيري و درمان اعتياد را مي طلبد.
در شماره هاي آتي سعي مي کنيم با بيماراني که موفق به ترک و ادامه آن شده اند گفت و گوهايي داشته باشيم تا با بررسي گفته هاي آن ها که خود بيمار بوده اند و موفق به ترک فيزيکي و رواني شده اند راه کارها را بشناسيم.

donyaye elm...
ما را در سایت donyaye elm دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reza donyayeelm بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 21 تير 1394 ساعت: 2:44

نقش وسايل بازي در پرورش استعدادهاي کودک
بسياري از ويژگي هاي فردي کودکان را مي توان در بازي هاي آنها مشاهده کرد بازي روشي براي بيان حالات و احوالاتدرون کودکان است.

 

نقش پذيري و مسئوليت در بازي هاي گروهي بارزترين ويژگي آن است کودکان در حين بازي به احترام گذاشتن به حقوق ديگران، اجرا قانون، پرورش جسم و روح خود مي پردازند، انتخاب صحيح بازي مي تواند به جهت دادن رشد کودک کمک کند دقت شود کودکان در بازي تلاش براي برنده شدن مي کنند و گاه شکست مي خورند، اين وظيفه والدين است که در هنگام پيروزي تشويق مناسب و نشان دادن افق هاي بزرگتر براي موفقيت و تلاش بيشتر را به کودک نشان دهند تا بتواند رشد کند و در حد موفقيت هاي جزيي متوقف نشود لازم است و در هنگام شکست ، والدين تلاش کودک را ستوده و به تلاش بيشتر براي رسيدن به موفقيت دعوت کنند.

 

کودک بايد بياموزد که زندگي يک مسابقه است و اگر تلاش نکند ديگران موفق مي شوند. هميشه زندگي ادامه دارد، پس چه خوب است کودکان با شرکت در مسابقات، شادي و ناراحتي آن را تجربه کنند تا در بزرگسالي با يک شکست نا اميد نشوند. همان طور که در هنگام راه رفتن والدين در پشت سر کودک هستند بازي ها در پرورش و درمان بسياري از نارسايي ها در کودکي موثر هستند اما دانستن اين که چه بازي مناسب است در سن کودک تا حدودي ريشه در شناخت محيط و وضعيت کودک است.

 

بسياري از وسايل بازي شايد از لحاظ کارکرد مفيد باشند اما دقت به انتخاب وسايل بسيار مهم مي باشد که بايد در هنگام خريد به مواردي مانند نوع اسباب بازي ، مناسب براي سن ، جنس ، به دور بودن از خشونت و ايجاد ترس در کودک و همچنين عملکرد آن در افزايش توانايي کودک توجه گردد اگر به همه اين موارد توجه شود اسباب بازي ذکر شده مي تواند علاوه بر افزايش توان هوشي و استعداد کودک در افزايش توانايي مهارتي وي نيز نقش موثري داشته باشد.

donyaye elm...
ما را در سایت donyaye elm دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reza donyayeelm بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 21 تير 1394 ساعت: 2:39

روانشناسي-دست و دلم به درس خوندن نمي ره و هر چي مي خوام خودم رو متقاعد کنم که بايد درس بخونم ، نمي تونم؛ همة امکانات هم براي درس خوندن فراهمه، چه کنم؟

 

 

هر رفتاري که انسان انجام مي دهد، ناشي از تعامل سه عنصر هدف، انگيزه و نياز است. چرا وقتي ما تشنه مي شويم، سراسيمه به هر طرفي مي رويم، تا آب به دست آوريم و رفع عطش کنيم؟ زيرا نياز به آب داريم و کمبود آب در بدن ما، موجب انگيختگي فيزيولوژيکي ما مي شود و ايجاد انگيزه مي کند و در نتيجه، براي رسيدن به هدف، يعني آب، همة سعي و تلاش خود را به کار مي گيريم. اگر شما مي خواهيد انگيزة مطالعه کردن بيشتري پيدا کنيد، در مرحلة اول بايد هدف خود را مشخص کنيد. وقتي مشخص شد که شما چه هدفي داريد، طبعا براي رسيدن به آن هدف، احساس مي کنيد که نيازمند چيزهايي هستيد که از طريق مطالعه و درس خواندن به دست مي آيند و در نتيجه، براي دست يابي به آن چيزها، برنامه ريزي مي کنيد؛ سپس بر اساس آن برنامه، عمل مي کنيد.

 

بدون ترديد، شما به خاطر هدفي در کنکور سراسري شرکت کرديد؛ تا به دانشگاه راه پيدا کنيد. حال که وارد دانشگاه شديد، بايد توجه داشته باشيد که هدف شما چه بود؛ زيرا بعضي از دانشجويان، يا هدف نهايي خود را گم مي کنند و يا اهداف واسطه اي را به عنوان هدف نهايي، تلقي مي کنند که در هر دو صورت، دچار نوعي سردرگمي مي شوند و انگيزه اي براي مطالعه ندارند؛ حال آن که وارد دانشگاه شدن، در واقع، آغاز راه است و براي طي کردن اين راه، بايد شبانه روز تلاش کرد و از همة امکانات، بهره جست؛ تا به هدف رسيد. موفقيت در تحصيل، برآيند عوامل زير است:

 

1. ميزان تلاش و کوشش، به گونه اي که بر اساس برنامه اي منظم صورت گيرد و نتيجة چنين تلاشي، بايد متناسب با ميزان صرف وقت باشد. به طور مسلم کوشش هاي منظم و پيگير براي تسلط بر موضوع درس، نقش مؤثري ايفا مي کنند.

 

2. انگيزه و علاقه که عاملي دروني است و به روشن شدن هدف درس، بستگي و ارتباط مستقيم دارد.

 

3. تجربيات قبلي که مفهوم دقيق آن، برخورداري از پيش مطالعه در زمينة درس جديد مي باشد.

 

4. تمرکز و دقت، به گونه اي که ذهن با تمام توانايي و قدرت جذب اطلاعات علمي، در حوزه درس مورد نظر، فعال باشد.

 

5. برقراري ارتباط منطقي و معنادار بين بخش هاي مختلف درس مورد نظر، به گونه اي که «اصل پيوستگي» به عنوان يکي از اصول مهم يادگيري، حفظ شود. اگر مطالب درسي را به صورتي مرتبط با يکديگر در نظر بگيرد و تأثير حذف يا اضافة مطلبي را در آنها بررسي کنيد، يادگيري پايدار و پابرجايي را احراز کرده ايد.

 

6. بهره گيري از تلقين مثبت؛ اگر تحت تأثير افکار منفي قرار مي گيريد و در مقطعي از دوران تحصيل، تصور مي کنيد که فردي ناموفق و بيهوده هستيد، عملاً رفتار و کردار شما متأثر از چنين وضعي خواهد شد و نتيجة مطلوبي به بار نخواهد آمد؛ امّا با تلقين جنبه هاي مثبت و سازنده، به افکار اميدبخش و متعالي دست خواهيد يافت و تداوم چنين افکار و حالاتي، در نتيجة کارتان، چشمگير خواهد بود.

 

7. توکل به خداي متعال را در هيچ لحظه اي از دست ندهيد؛ بلکه در مواقع حساس و دشواري که برايتان پيش مي آيد، بيشتر از هميشه، به نيروي ايمان به خدا، تکيه کنيد و او را در همه حال، ناظر بر خود و پشتيبان واقعي تان بدانيد که در چنين صورتي، به ياري حق، موفقيت در انتظار شما خواهد بود.

 

8. راهکار اساسي در تحصيل موفق، کسب انگيزه و تقويت نشاط و شادابي درسي است. بنابراين براي افزايش سطح انگيزه، راهکارهاي زير را عملي سازيد:

 

الف) فهرستي از توانمندي هاي خود تهيه کرده، روزي دو يا سه بار با صداي بلند آن را بخوانيد؛ مثلا بگوييد: من شخص با استعدادي هستم و من... هستم.

 

ب) فهرستي از فوايد مادي, معنوي و موقعيتي درس خواندن و کسب موفقيت تحصيلي خود را تهيه کرده، آن را هر روز مرور کنيد و هر روز نيم ساعت بر روي يکي از آن فايده ها، فکر کنيد و 10 سطر دربارة آن بنويسيد و اين عمل را براي

 

همه فايده ها انجام دهيد و بعد هر کدام را که براي شما خوشايندتر بود، گاهي اوقات مطالعه کرده، به آن بيفزاييد.

 

ج) فهرستي از پيامدهاي منفي درس نخواندن, مانند اخراج از دانشگاه، مشروط شدن و... را تهيه و با تأمل در مورد آنها، اين پيامدهاي منفي را براي خود، جدي, بزرگ و معضل آفرين معرفي کنيد.

 

9. يکي ديگر از عوامل، شيوه درس خواندن است؛ پس خوب است در روش تحصيل خود تجديد نظر کنيد و با مطالعة بيشتر، به يک شيوة علمي و کارآمد برسيد. در اين باره، توجه شما را به چند توصية مهم دربارة شيوة تحصيل جلب مي کنيم:

 

الف) سعي کنيد براي حفظ و جلب انگيزة لازم, به اتفاق يکي از دوستان خود مطالعه کنيد و يا با او مباحثه کنيد.

 

ب) دانشجوي گرامي! شکل درس خواندن، بر اساس مادة درسي, مقطع تحصيلي, زمان و فرصت تحصيلي و توانمندي هاي فراگير و موقعيت فراگير، تفاوت مي کند.

 

بي ترديد، شکل تحصيل در دبستان با شکل تحصيل در دانشگاه، يکسان نيست و شما نمي توانيد همان گونه که در دبيرستان درس مي خوانديد، در دانشگاه نيز به همان شيوه موفق باشيد و يا شکل ارائة درس رياضي و ياد گرفتن آن با درس فارسي، متفاوت است و بر همين اساس، در درس هاي دانشگاه، بيشتر حجم کار بر دوش فراگير است و استاد تنها به ارائة مطالبي که دانشجو با تلاش فردي به آنها نمي رسد، مي پردازد. از اين رو، دانشجو بايد به گونه اي به درس توجه کند که مطالب سهل را خود فراگير بگيرد و مطالب دشوار را به کمک استاد بياموزد. از اين رو، توصيه مي شود به امور زير توجه کنيد: 1. قبل از شرکت در کلاس درس، پيش مطالعه (مطالعه قبلي) داشته باشيد.

 

2. با بر شمردن ثمرات و فوايد درس و مجموعه درس ها و اجراي دقيق موارد قبلي، سطح انگيزة خود را افزايش دهيد.

 

3. به هنگام پيش مطالعه، برخي نکات مهم درس را يادداشت کنيد.

 

4. رأس ساعت مقرر، در کلاس درس حاضر شويد و بدانيد که تأخير و غيبت (هر چند مجاز)، آفت تحصيل مفيد است.

 

5. در کلاس درس، به سخنان استاد و ارائة او به صورت دقيق گوش دهيد و با تمرين، ميزان تمرکز حواس خود را بالا ببريد و براي اين کار، از 5 دقيقه شروع و لحظه به لحظه، آن را زيادتر کنيد.

 

6. مطالب دشوار درس را يادداشت کنيد.

 

7. اگر بين مطالبي که در پيش مطالعه ياد گرفتيد و آن چه استاد مي گويد، ناسازگاري وجود داشت، سؤال کنيد و هر جا که ابهام داشتيد، سؤال کنيد.

 

8. از استاد درخواست کنيد که کتاب هاي ديگري را غير از متن درسي، به شما معرفي کند. اين کتاب ها بايد يکي در سطح برتر از متن درسي و يکي در سطحي پايين تر از متن درسي باشد؛ تا اگر مطلب را متوجه نشديد، به کتاب ساده تر مراجعه کنيد و اگر مطالب درس را متوجه شديد، براي گسترش و تعميق آموخته ها، به مطالعة آن بپردازيد.

 

9. بعد از فرا گرفتن درس، مدتي بر روي آن و مطالب آموخته شدة قبلي، فکر کنيد؛ يعني فضايي مناسب و آرام برگزيده و حدود 30 تا 60 دقيقه به ميزان ضرورت بر روي مطلب آموخته شده بينديشيد.

 

10. بعد از يادگيري و تفکر، مطالب را به زبان خود در دفتر اصلي درس يادداشت کنيد. اگر به صورت مستمر و منظم، تمام مطالب را اين گونه بررسي و يادداشت کنيد، در پايان ترم، جزوة شما خود يک کتاب مفيد خواهد بود. همچنين به نکات زير در مورد شيوة مطالعه دقت کنيد: 1. از مطالعة شتاب زده پرهيز کنيد.

 

2. کتاب يا بخش مورد نظر از کتاب را به قسمت هاي کوچک تر تقسيم کنيد و هر قسمتي را مطالعه کرده، بفهميد و بعد به سراغ قسمت بعدي برويد.

 

3. فضا و مکان مطالعه را براي خود مکاني جذاب و نشاط آفرين بسازيد، حتي با تغيير محيط و به کارگيري وسايل نشاط آور.

 

4. نور کافي, حرارت متناسب, وضعيت نشستن و فضاي مناسب براي درس و نيز به کارگيري ابزار کمک آموزشي خوب، در تحصيل و مطالعه بسيار مؤثر مي باشند.

 

5. ورزش صبحگاهي را فراموش نکنيد و در روز، سه تا چهار نوبت و در هر نوبت، 5 تا 6 بار، تنفس عميق را فراموش نکنيد.

 

6. متن درسي و مورد مطالعه را هماهنگ و هم سطح با فهم خود برگزينيد.

 

7. خود را به رعايت نظم در مطالعه عادت دهيد؛ مانند شروع در ساعت معين و پايان در ساعت معين. همچنين مطالعه را قطع نکنيد و از انحراف فکر و حواس پرهيز کنيد.

چند تذکر:

 

1. تحول جديد و ترک سابقه و روش قبلي به سرعت و سهولت انجام نمي پذيرد؛ از اين رو، صبر و حوصله و مقاومت، شرط موفقيت است.

 

2. نظارت بر اجرا و اين که برنامة درسي خود را به دست خودتان ارزيابي کنيد، لازمة پيشرفت است؛ زيرا نواقص را مرتفع و برنامه را پيش مي برد. بنابراين، عملکرد تحصيلي خود را ارزيابي و نقاط ضعف آن را مرتفع سازيد.

 

3. هرگاه در اجراي برنامة تحصيلي خود موفقيت داشتيد، خود را تشويق کنيد و پشتکار خود را افزايش دهيد.

 

4. براي هر روز (هر 24 ساعت) خود برنامه داشته باشيد و بر اساس آن حرکت کنيد و شب، ميزان هماهنگي خود را با برنامه، ارزيابي کنيد.

 

نظم و برنامه ريزي در زندگي، براي استفادة مناسب از فرصت ها و رسيدن به اهداف است. براي منظم شدن، بايستي اهداف را در دو گروه بلندمدت و کوتاه مدت، تنظيم کرد؛ سپس برنامه اي زمان بندي شده براي وصول به آن طراحي و اجرا کرد. بدون تعيين اهداف، برنامه ريزي، غيرممکن و بدون برنامه ريزي، نظم ناميسر است.

 

اشخاص منظم، حتي براي کوچک ترين کارهاي زندگي خود داراي برنامه هستند؛ مانند چگونه خوابيدن، چگونه لباس پوشيدن، چگونه نماز خواندن، چگونه ناخن گرفتن و چگونه موها را شانه کردن.

 

موفقيت در هر کاري، مرهون سه امر است؛ شناخت هدف، برنامه ريزي، همت و تلاش. با توکل بر خداوند و اجراي اين سه رکن، به يقين، به هدف خواهيد رسيد.

 

اکنون شما بايد امور زير را رعايت کنيد:

 

1. عزم و همت خود را محکم کنيد.

 

2. با مشورت با افراد خبره نحوه درس خواندن خود را اصلاح کنيد و براي اوقات شبانه روز خود برنامه ريزي کنيد. ساعات ابتدايي صبح را نخوابيد و سعي کنيد در آن ساعات، درس بخوانيد و براي خود هم مباحثه انتخاب کنيد و تمامي درس ها را بدون استثنا، با او بحث و گفت وگو کنيد.

 

3. براي پاي بند بودن و عمل کردن به برنامه هاي طراحي شدة خود، از يک برنامة تنبيه و پاداش کمک بگيريد و در پايان هر روز يا هر هفته، به ميزان موفقيت ها و عملي کردن برنامه هاي طراحي شده، خود را تشويق کنيد و به ميزان تنبلي ها و عمل نکردن به آن برنامه، خود را تنبيه کنيد.

منبع:پايگاه حوزه

donyaye elm...
ما را در سایت donyaye elm دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reza donyayeelm بازدید : 99 تاريخ : يکشنبه 21 تير 1394 ساعت: 2:21

انسان ها تمام فعاليت خود را براي رسيدن به هدف و آن چيزي که در ذهنشان پرورانده اند انجام مي دهند. گاهي اوقات مسائلي آنها را براي رسيدن به هدف تشويق مي کند و گاهي نيز بالعکس باعث سرد شدن آنها نسبت به ادامه ي فعاليتشان مي شود.

جديداً روانشناسان در يك آزمايش حيرت انگيز به نقش اميد در افزايش توانايي موجودات در مقابله با مشكلات و پايداري آنان در برابر فروپاشي رواني ناشي از فشارهاي شديد رواني پي بردند.

در اين آزمايش از تعدادي موش آزمايشگاهي استفاده شد. موشها را به دو دسته مساوي تقسيم كردند. ابتدا دسته اول را درون ظرف آبي رها كردند بطوريكه مجبور باشند براي جلوگيري از غرق شدن خود دائماً دست و پا بزنند تا زماني كه به علت خستگي دست از تلاش برداشته و غرق شوند. اولين موش ۱۷ دقيقه پس از به آب افتادن توانايي دست و پا زدن خود را از دست داده و غرق شد. ساير موشها نيز يكي پس از ديگري چند دقيقه بعد به همين ترتيب به قعر آب فرو رفتند.

سپس اين آزمايش را با دسته دوم تكرار كردند با اين تفاوت كه قبل از زمان غرق شدن اولين موش در آزمايش قبلي يعني ۱۷ دقيقه، آب ظرف را تخليه كرده و و موشها از غرق شدن نجات يافتند و آنها را به محل خود برگرداندند. مدتي بعد اين آزمايش را با دسته اخير تكرار كردند. اين مدت به گونه اي تنظيم شده بود كه موشها ضمن رفع خستگي آزمايش قبل، خاطره تجربه گذشته را فراموش نكرده باشند.

پس از به آب انداختن آنها زمان را اندازه گرفتند نتيجه غير منتظره بود. اولين موش پس از ۲۶ ساعت(نه دقيقه) دست از تلاش برداشت! به عبارت ديگر توانايي مقابله آنان به علت تجربه اميد بخش قبلي بنحو چشمگيري (از نظر زماني حدود ۱۰۰ برابر) افزايش يافته بود.

اين آزمايش تأييدكننده مطالبي است كه دكتر ويكتور فرانكل پايه گذار مكتب لوگوتراپي (معنا درماني) سالها قبل در كتاب خود با عنوان “انسان در جستجوي معنا” ذكر كرده است. وي در تشريح روحيه زندانيان نازي ها كه خود نيز يكي از آنها بود به اين نكته اشاره ميكند كه تحت شرايط طاقت فرساي زندان عده اي بودند كه ناگهان دچار شكست روان شده و در صبح يك روز هيچگونه حركتي نمي كردند و هيچ نمي شنيدند و فقط به يك نقطه خيره مي شدند (به اصطلاح مي بردند) اكثر اين افراد كساني بودند كه خانواده اي نداشتند و يا خانواده خود را در جنگ از دست داده بودند. كساني كه كسي را نداشتند كه پس از رهايي چشم انتظار آنان باشد. آنان اميد خود را از دست داده بودند.

آن زنداني كه اميدي به آينده خود نداشت محكوم به فنا بود. وي با از بين رفتن اميد، اتكا روحاني خود را نيز از دست مي داد، باعث سقوط خود مي شد و گرفتار پوسيدگي روحي و جسمي مي گردد. اين حالت ناگهان و بطور بحراني پيش مي آمد و همه به نشانه هاي آن آشنا بوديم. همه بيم آن لحظه را داشتيم اما نه براي خودمان بلكه براي دوستان. چون شخص وقتي خود گرفتار اين بحران مي شد ديگر رنجي نمي برد . معمولاً شروع اين حالت اينگونه بود كه زنداني يك روز صبح بر نمي خواست كه جامه بپوشد، خود را بشويد و براي رژه آماده شود. التماس و تهديد و فشار سودي نداشت. همانجا روي زمين افتاده بود و به سختي تكان مي خورد. اگر اين بحران به علت بيماري بود نمي گذاشت او را به بخش بيماران ببرند و هيچ كاري براي آرامش دردش نمي كرد. خلاصه زندگي را باخته بود. همانجا، در بستر در كثافت و مدفوع خود مي ماند و ديگر چيزي آزارش نمي داد…

نسبت مرگ در هفته ميان زاد روز مسيح در ۱۹۴۴ و سال نو ۱۹۴۵ بسيار زيادتر از هر هفته ديگر بود .

اين تفاوت بخاطر سرما و خرابي غذا و بيماريهاي همه گير نبود بلكه به آن علت بود كه زندانيان اميد داشتند جنگ در آخر سال ۱۹۴۴ پايان پذيرد و در سال نو به خانه هاي خود باز گردند. چون سال نو نزديك مي شد مي ديدند كه اخبار رسيده از ميدان جنگ چندان اميدواركننده نيست. دل شكستگي جاي اميد گرفت و بسياري از آنان قدرت مقاومت خود را از دست دادند، بيش از آن تاب نياوردند و مردند…

هر تلاشي براي بازگرداندان نيروي دروني زنداني بايد بر اين متكي باشد كه هدفي در زندگي او بيابد و آنرا باو نشان دهد. سخن نيچه را كه ميگويد : ” كسي كه چرائي براي زنده بودن دارد با هر چگونه اي خواهد ساخت ” بايد به عنوان شعاري در درمان رواني بيماران و بهداشت رواني زندانيان پذيرفت…

اگر فردي دانست كه رنج كشيدن سرنوشت اوست ، بايد آنرا چون وظيفه اي بپذيرد. بايد بپذيرد كه حتي در رنج بردن نيز او يكتاست و در اين دنيا ديگري نمي تواند بار رنج او را بدوش بكشد ، اين فرصت يگانه اوست كه چگونه اين بار را به منزل برساند…

اين يكتايي و وحدانيت است كه هر فرد را از فرد ديگر ممتاز مي كند و معنائي به هستي و بقاي او مي دهد و در كارهاي خلاقه اثري ژرف بجاي مي گذارد ، چنانكه در عشق انساني نيز گذاشته است. وقتي عدم امكان تعويض مردم را به يكديگر در نظر آوريم ، مسئوليت فرد را در برابر موجوديت خود و براي ادامه آن آشكار مي بينيم. مرديكه به مسئوليت خود در برابر كسي يا كاري كه به انتظار اوست واقف شد “چراي” زندگي خود را درك كرده و خواهد توانست با هر “چگونه اي” بسازد…

donyaye elm...
ما را در سایت donyaye elm دنبال می کنید

برچسب : روانشناسی درباره امید به زندگی چه میگوید, نویسنده : reza donyayeelm بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 21 تير 1394 ساعت: 2:13

{به نام خدا}

 

 

 

"سلام خدمت تمام عزیزانی که دارین مطلب من رو میخونین من امروز میخوام به شما با یه دلیل واضح بگم که ایا دوستی با جنس مخالف درسته یا نه.

اول میخوام به شما از نظر روان شناسی درست یا نادرست بودن این عمل رو بگم در زمانی که انسان با کسی دوست نیست اگه از اون بچه های پر کار باشه یعنی منظورم اینه به استعداد های خودش رسیدگی کنه اگه به برنامه نویسی یا مثال به زبان انگلیسی یا هرچی علاقه داره انجامش بده میبینیم بعد از دوستیه اون فرد با یه شخص دیگه دچار سردرگمی وانجام ندادن استعداد های درونیشه انقدر امروز فردا میکنه تااااااااااا یهو میبینی هیچ کاری نکرده الانم فایده نداره میگیم چرا؟ چون خودشو درگیر جنس مخالف کرده

ولی انگار بعضیا دارن میگن نه قبول ندارم باشه چشم بازم برات دلیل میارم.

و خودش نمیفهمه ولی دچار افسوردگی میشه از نوجوانیش نمیتونه استفاده کنه چون تمام لحظات خوشش یا به فکره دوستشه یا پیششه

ودر زمان سن بالا تر میبینه از لحظات خوش نمیتونه لذت ببره دلیلی هم نداره میگه چیزی تو ذهنم نیست که مشغول شه ولی وقتی به ریشه قزیه نگاه میکنی مشخصه بخواطر دوران نوجوانیشه چون اگه از دوران نوجوانی هر جور استفاده کنی بهرشو در زمان بزرگ سالی میبینی ما سه طبع داریم خمیری که راحت شکل میگیره اهنی که انقد باید داغش کنی بزنی روش بکنی تو اب تا شکل بگیره یکی هم طبع سنگی که دیگه شکل نمیگیره در دوران نوجوانی اگه توجه نکنه انسان به روابط یا شادی های خودش این اتفاقات براش میوفته

از نگاه دینی

اول این که انسان با جنس مخالف دوست شه سیر سلوک در راه خدا نمیتونه بکنه تا اولیا خدا وند بشه

دوم این که ضرر هاشو در اون دنیا میبینه

سوم این که طبقه هفتم بهشت نمیتونه بره پیش امامان و پیامبران"

 

1:"مشغول شدن و انجام ندادن استعداد ها"

2:"افسوردگی و استفاده نکردن از دوران نوجوانی"

3:"شکل گرفتن طبع به شکل سنگ  و افسوردگی استراب در بزرگسالی"

4:"از بین رفتن تفکر نابود شدن از لحاظ جسمی"

5:"نمیتوان سلوک کرد تا اولیا خدا بشویم"

6:"ضرر کردن در ان دنیا"

7:"نمیتوان طبقه هفتم بهشت رفت پیش امامان و پیامبران"

 

donyaye elm...
ما را در سایت donyaye elm دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reza donyayeelm بازدید : 101 تاريخ : يکشنبه 21 تير 1394 ساعت: 2:29